پرستش اجتماعی(2)
انسانها دارای قدرت تولید، فاعلیت، پویای است. می توانند با ترکیب مفاهیم، ابزارها، تکنولوژیها و ساختارها؛ علوم، ابزارها و... جدید خلق کنند.
جمعی این قدرت خلاقیت فردی و جمعی را صرف توسعه مادی و مادگرایی می نمایند. ایشان با اشتراک گذاری این قدرت با دیگران، قدرت جمعی را برای بهروری و لذت جوی بیشتر از ماده صرف تغییر طبیعت، تکنولوژیها و ساختارها می نمایند ، اراده جمعی و خلاقیت جمعی برمحور توسعه هواپرستی مدرن می چرخد. مقصدی فراتر از دنیا ندارند، این تفکر منشأ تولید و توسعه اخلاق رذیله جمعی مدرن شده است. نتیجه این گرایش درست شدن ساختار طبقاتی نظام سرمایه داری در دنیا است. تحریک جمعی، سازماندهی، تولید، توزیع جمعی و مصرف همه بر محورتوسعه دنیاپرستی است. حضور و مشارکت، همدلی و هم فکری و همکاری همه بر محور این گونه توسعه می باشد. شیوه های هوا پرستی کاملا مدرن و پیچیده شده است. نکته مهم اینکه روشهای مدیریتی هماهنگ نمودن ارادهها برای خلاقیت مدام در این عرصه به وجود آمده است. مدیریت شبکه ای خلاق و نوآفرین، آنها با شناسایی این قدرت خلاقیت الگوها ترکیب انرژیهای انسانی در هم را تولید نمودند، که می توان نام آن را پرستش جمعی دنیا نامید، ارادهها در مقابل دنیا خاضع و خاشع بوده. یکی از نمودهای کلان دنیا پرستی خشوع در مقابل سرمایه است، این فساد تا آنجا جلو رفته که تبدیل به یک تمدن شده است یعنی نظام سرمایه داری.
انرژیها و افکار جمعی صرف حفظ و توسعه سرمایه داری می شود. عقلانیت جمعی، عقلانیت سرمایه داری است، اخلاق، اخلاق سرمایه داری است و مشارکت جمعی برهمین اساس استوار است. دراین تمدن در مقابل سرمایه عبادت، سجده و خضوع می کنند چون آن را طریق رسیدن به همه خواهشها نفسانی می دانند. لذا خلاقیتهای جمعی زیادی در اقتصاد بوجود آوردند مثل بازار سرمایه و ساختارها متناسب هم ایجاد نمودند مثل بازار بورس ، بازار بورس شیوه مدرن قمار بازی است که روی سرمایه قمار صورت می گیرد، برنده میدان بازار بورس صاحبان شرکتهای بزرگ اند نه طرفین قمار. (قبل از ادامه بحث لازم است از همه عزیزانی که احیانا در رشته خاصی علمی مثل اقتصاد تبحر و خبرویت دارند پوزش بطلبم، ممکن است در مواردی از برخی اصطلاحات خرد اطلاع کافی نداشته و در بکارگیری آن دچاره خطا شوم، امید است با راهنمای دوستان نواقص کمتر شود، ولی به هر حال سعی شده با نگاه فرابخشی و ماهواره ای به مسائل و موضوعات و علوم نگاه شود.) محور تمامی فعالیتهای اجتماعی حفظ و توسعه سرمایه است، دنیاپرستی مدرن قاعده مند گردیده است. بازار پول، بازار سرمایه، بازار کار، بازار کالا محورهای اقتصاد یا بهتر بگویم افساد نوین است. بازار سرمایه نیز بین چهار بازار، بازار محوری است، و متغییر اصلی در این بازار هم سود سرمایه است، نمود سود محوری، ربا در بانکهاست، لذا پایه و اساس رشد در چهار بازار سرعت رشد نرخ سود در زمان است. همه چیز در خدمت توسعه سود است، افزایش بهروری از نیروی کار به وسیله آموزش یا پژوهش نیز یعنی افزایش قدرت سود دهی. همان قدرت و نبوغ نوآفرینی جمعی در خدمت سود آفرینی قرار گرفته! دوباره همین ظرفیت و قدرت جدید در خدمت اختراعات، ابتکار و اکتشافات جدید قرار گرفته تا بر سرمایه افزوده شود! این دور باطل همینطور ادامه دارد! انرژیها صرف نوآفرینی در تئوریهای علوم پایه، علوم انسانی و... نوآفرینی تکنولوژیها و محصولات و ساختار های خدمت رسانی، صنعت و کشاورزی و.. می شود تا در نهایت کارایی جامعه و حرکت جمعی در ظرفیت سود دهی افزایش دهد و لذا ملاک برتری اقتصادی نیز برتری در سرعت رشد سرمایه می باشد. لذا تعجب نکنید از اینکه گفتم در مقابل سرمایه و سرمایه سالاری سجده می کنند. حقیقتا این گونه است انرژی جمعی با مدیریت جمعی و شبکه ای همه در خدمت توسعه سرمایه است. ملاک توسعه تکنولوژیها هم قدرت سرعت توسعه سرمایه است. اینکه گفته می شود، افزایش قدرت بهره وری وقتی ملاک و شاخصه کمی داده می شود، مثلا می گو یند کار دستی این مقدار طول می کشد واین مقدار سود دارد، اما اگر با فلان تکنولوژی کار شود این مقدار در زمان صرفه جویی می شود واین مقدار سود دارد، و از سود کار و سرمایه نیز این مقدار سرمایه گذاری جدید می شود انجام داد و این مقدار سرمایه را افزایش داد. می بینید ملاک کمی و غایت ارزیابی در همه چیز در نهایت قدرت و سرعت سود دهی است، درآمد سرانه، تولید سرانه ملی ملاکات کمی توسعه اند. ملاک توسعه دینداری نیست، بحث این نیست که مثلا در مسیر رشد چند نفر نمارخوان شدند، چند درصد خمس می هند و...این است که انسانها قربانی سرمایه داری مدرن گردیده اند.(به مقاله قبل در مورد پرستش اجتماعی بر محور ولی اجتماعی مراجعه فرمایید متناظر آن پرستش، پرستش اجتماعی دنیاست، که با امداد اولیاء شیاطین جن و انس قاعده مند گردیده است. لذا بی جهت نیست که امام راحل از آن به عنوان بت پرستی مدرن و مقام معظم رهبری، جاهلیت مدرن یاد می فرمایند). این که ما می گویم باید در مقابل تمامی ابعاد غرب ایستاد یک شعار سیاسی صرف نیست، خیر به قول استادمان این تمدن، تمدن بت پرستی،نفس پرستی و شیطان پرستی است، مشکل ما در نگاههای انتزاعی است، اتفاقا همین نگاههای انتزاعی در استفاده از دستاورهای غرب باز انتزاعی عمل می کند و اقتضائات تکنولوژیها و علوم را نادیده می گیرد و سعی در کنترل هوشمندانه آن نمی کند. در مقالات قبل اشاره کردم که راه استفاده در دوران گذار تغییر تخصیصهای اجتماعی است. به هر حال شیوهای جدید شیطان پرستی و نفس پرستی مدرن در دنیا رواج یافته، نجات از این مهلکه نیازمند بکارگیری قدرت خلاقیت جمعی بر محور اراده و خواست الهی رهبری است. بسیاری می گویند چه کنیم. پاسخ این است که سعی در شکوفایی خلاقیتها نمایید و در این راه به سمت مشارکت جمعی بروید. نفس همین کار اولا موجب شکوفایی استعدادهای نهفته شده، ثانیا خلاءها و آسبیهای کار جمعی فعلی شناسایی می شود. تا حرکت نکنیم نه ظرفیتهای فردی و جمعی را می شناسیم نه کمبودها را. ما برای محافظت و توسعه دین و ولایت الهیه چاره ای جز نوآوری جمعی بر اساس قدر متیقن های دینی از جمله عدالت نداریم. اما چگونه؟ ما به طور قطع و یقین می دانیم، قدرت تحریک پذیری جامعه ما از تحریکات و انگیزهای دینی به شدت بالاست، شاید کمتر کسی باشد که از نام مقدس امام حسین(ع) تحریک نشود. این امر آنقدر واضح استکه حتی دشمنان ما هم این را فهمیده اند و برای ایجاد انحراف در حقیقت آن سرمایه گذاری می کنند، چرا خود ما از این پتانسیل در ابعاد مختلف اجتماعی برای نشان دادن قدرت محبت اهلبیت استفاده نکنیم. این سوء استفاده از علائق مذهبی مردم نیست. بله آن دینی که در فقط در کنج دلهاست و کاری ندارد که کفر چگونه از طروق تکنولوژیهایش قلوب را فتح می کند، از نظر او این سوء استفاده است، چون علی الظاهرخلوت وعزلت او که در اثر انزوا به دست آورده را به هم میزند، آن حال ارزانی خودشان!!! اما اگر رسالت ما فقط "حال کردن" نیست باید قدرت کارایی دین را در تمامی صحنه ها به نمایش بگذاریم.
نفس خود انقلاب اسلامی خط بطلانی بر تمامی تئوریهای سرمایه داری بود، چون انقلاب اسلامی نه به داعی توسعه سود و سرمایه بلکه به داعی توسعه محبت و ولایت اهلبیت(ع) شروع، پیروز شده و استمرار یافته(این یکی از مصادقی است که قبلا اشاره کردم انقلاب اسلامی دست آوردهای داشته که هنوز فرصت فکر کردن و تحلیل همه جانبه آن را نداریم، یکی از دلیل اش این است که ما برای حفاظت از انقلاب اسلامی بیشتر مراقب آسیبها و خطرات و پیدا نمودن راه حلها می باشیم) انگیزهای اصلی و محوری در حرکت انقلاب اسلامی محبت اهلبیت(علیهم السلام) بوده که در قالب بیعت با ولی فقیه استمرار یافته است. متأسفانه این قدرت عظیم در مادون رهبری درست شناخته شده نیست امام راحل و امام خامنه ای این قدرت را به خوبی می شناخته و برای حفاظت و رشد انقلاب از آن استفاده صحیح نمودند، مثل بسیج در جنگ یا خاموش کردن فتنه 88 . ما نیازمند نوآوری در توسعه مشارکت جمعی مردم بر محور محبت اهلبیت می باشیم، که در قالب محبت و اطاعت از ولی فقیه تجلی نموده است. ما باید به دنیا ثابت کنیم قدرت محبت اهلبیت فوق قدرت دنیا و سرمایه داری مدرن قابلیت تحرک بخشی دارد ، شاهدش نفس خود انقلاب اسلامی است که بدون هیچ وابستگی مال به شرق و غرب پیروز شد و به حیات خود ادامه می دهد. منتهی چون ما در مسیر پیشرفت والگو شدن قرار داریم باید سازوکارهای اداره تمامی ابعاد جامعه را بر اساس دین و ولایت الهی بدست آوریم. نمی شود اقتصاد کاپیتالیستی را رنگ لعاب دینی زد، عرف دیندارن این را از ما نمی پذیرند، هرچقدر هم تحت عناوین کلی و انتزاعی بر گرفته از شریعت آن را توجیه نماییم، عنوان سازی که ماهیت را تغییر نمی دهد. واقیت ایجاد، نگهداری و رشد بانکها بر اساس سود محوری است، توجیه آن توسط شرکت، مزارعه و امثال آن واقیت مکانیزم بانکها را تغییر نمی دهد. بانک در هر صورت سود خود را گرفته و دیر کر آن را محاسبه می کند و سهم خود از شرکت را نیز با بیمه تضمین میکند، حال مثلا در مدتی که فردی در حال پرداخت اقساط اگر مثلا خانه اش آسیب دید، بانک هیچ زیانی نمی بیند، چون اولا بالاخره فرد باید اقساط خود را بپردازد، ثانیا اصل سرمایه بانک بیمه شده است، تکه تکه کردن فعالیتها و توجیه آن تحت عناوین کلی، سیستم حاکم بر گردش عملیات بانک را عوض نمی کند.
لذا ما باید به جای توجیهاتی که حتی عوام آن را قبول نمی کنند به فکر جایگزین باشیم. یک عمر مردم شنیده اند ربا حرام است، ولو مردم نتوانند درست عملکرد بانکها را تحلیل نمایند اما از آثار آن متوجه می شوند، یک نمونه افشا شده آن قضیه 3 هزار میلیاردی است، پیچاندن مردم در قالب ترکیب اصطلاحات کلی دینی و علوم اقتصادی برگرفته از غرب مشکلی را حل نمی کند، این امر سبب بی اعتمادی مردم به این افراد می شود ولو این افراد لباس مقدس روحانیت به تن کرده باشند، با لباس که نمی شود ارتکازات اجتماعی مردم را نسبت به بانکها تغییر داد. صادقانه به مردم بگویم در دوران گذاریم لذا هیچ وقت امام خامنه ای نفرمودند همه امور اسلامی است، بلکه فرمودند ما در جهت اسلامی کردن حرکت می کنیم. خوب نفس همین سخن نیاز به تأمل دارد، رسالت ما در برابر این امر چیست؟ آیا فقط رهبری باید فکر کنند یا ما هم وظیفه داریم، بنابر مباحث گذشته وظائف ما در این امر بسیار سنگین است ما در جهت رشد و پیشرفت دیدگاهای رهبری مسئولیت سنگینی داریم، تئوریزه نمودن جهتگیریهای ایشان و پیدا نمودن راهکارهای عملی، فرهنگ سازی، بخشی از وظایف ماست.در باب خود اقتصاد ایشان نوآوری داشته اند(جهاد اقتصادی) با دقت نظر این شیوه اقتصاد بنیان علمی علم اقتصاد کاپیتالیستی را ویران می کند، خوب این را ما باید تبیین و اجرا نماییم. منتهی این کار یک نفر، دو نفر نیست، این نیاز به حرکت سازمان یافته جمعی دارد، لذا ما بحث پرستش اجتماعی را مطرح نمودیم تا پایگاه دینی حرکت جمعی را اجمالا روشن کنیم.
برگردیم؛ بیان شد که محور تحرکات در تمامی ابعاد اداره جامعا در غرب سرمایه و سود آن است و انقلاب اسلامی مقابل آن است، ما در حال یک نبرد حتی در عرصه های تئوریک با غرب هستیم، ما ظرفیتهای علوم انسانی غرب را تمام شده می دانیم، چون کارائی کلانشان از دست داده اند، علوم انسانی مبدأ مدیریت اداره کشورها و انقلابات است، و غرب عملا قدرت پیش بینی، کنترل و هدایت، انقلابات در منطقه(مصر، تونس، لیبی، یمن، بهرین) عاجز بوده، عدم قدرت کنترل رشد این انقلابات بیش از اینکه به ضعف سیاسی اقتصادی غرب برگردد به ضعف تئوریک و علمی آنان برمی گردد. الان قدرت تحریک احساسات مذهبی، بالاترین سلاح رشد و بالندگی و بازدارندگی ماست، دشمن از هیچ سلاحی به این اندازه وحشت ندارد، ما نباید این توان را فقط صرف بازدارندگی در مقابله با فتنه ها و دشمنان بنماییم، بلکه باید صرف پیش برندگی انقلاب در همه عرصه ها نماییم، منتهی در توسعه مشارکت اجتماعی نمی شود صوری عمل کرد، به اسم دین مردم را تحریک نماییم، اما سازکارهای اقتصاد سرمایه داری را جریان دهیم، این بحران زاست و با مقابله پیچیده و سازماندهی نشده مردم مواجه می شود، نمونه آن گستاخی در مصرف، عدم رعایت تناسب درآمد وخرج(و سرمایه گذاری نکردن صحیح از درآمد و به جای آن مصرف بی رویه)، عدم قدرت کنترل نقدینگی علی رقم سود بالای بانکی به سپرده گزاران و اوراق مشارکت و علی رقم فعال شدن بازار بورس، کارشناسان مربوطه یا نمی دانند یا نمی خواهند بپذیرند در ایران انقلاب اتفاق افتاده است، در قواعد محاسباتی آن معادله ای به نام مذهب و انگیزههای مذهبی وجود ندارد! علت عناد شخصی یا گروهی کارشناسان تصمیم ساز نیست، دلیلش اطلاعات تخصصی آنهاست. در علوم داده های تخصصی تعریف از دین یک تعریف حداقلی است که برای رابطه فردی انسان با خداست و کاری به امور اداره معیشت ندارد. لذا در تقسیم بندی بودجه سالیانه بخشهای خدمات، کشاورزی و صنعت منظور شده و فرهنگ زیربخش خدمات بوده ویکی از زیربخشهای فرهنگ مذهب می باشد، طبیعتا پیشرفت و رشد هم با شاخصه های مادی ارزیابی می شود و دین در نگاه کلان تخصصی عامل حاشیه ای می باشد. لذا نمی توان انتظار داشت که روحیه مردم انقلاب کرده را در محاسبات خود بیاورند، با نگاه دقیق علمی آنان انقلاب ناهنجاری و مانع است که باید آن را کنار زد، یا مهار نمود!!! از همین رو بوده که برخی کارشناسان غربگرا ما را مرتب متهم می کردند به اینکه شما علمی عمل نمی کنید، مثلا بردن امکانات به مناطق محروم توجیه اقتصادی ندارد! چرا؟ چون سرمایه اجتماعی صرف کاری می شود که بازده اقتصادی کمی دارد. از نظر آنان رسیدگی به محرومین هدر دادن سرمایه های اجتماعی است. این ملخص دیدگاههای علمی کارشناسی است. ما فعلا مبتلا به این کارشناسی در اداره نظام می باشیم و نمی توانیم امورات اداره جامعه را تعطیل کنیم و لذا در دوران گذار به اقتصاد اسلامی از ظرفیت آنها هم در اداره استفاده نموده و هم در تولید کارشناسان جدیدی که مبانی دینی در اطلاعات تخصصی یشان وارد شده است. البته روشن است که اولا بسیاری از کارشناسان با توجه به انگیزهها و اطلاعات مذهبی خود کار می کنند لاجرم آن انگیزههای فردی در اطلاعات تخصصی اثر می گذارد و در تخصیصهای اجتماعی بر خلاف نظر علمی خود عمل می کنند، نمونه آن رسیدگی به مناطق محروم است که توجیه اقتصادی در اقتصادهای سرمایه داری ندارد، ولی به مناطق محروم امکان رسی می نمایند. ثانیا کارشناسی نمی تواند به راحتی هر کاری می خواهد انجام دهد، عوامل کنترل سیاسی زیادی وجود دارد. لذا اشکال ما به اطلاعات کارشناسی به معنای عدم استفاده نیست، بلکه برای هشیاری است، نباید دربست تسلیم آنها شد مخصوصا در امور سیاسی، در امورات دیگر ولو می دانیم نظرات و عملکرد آنان همراه با مضرات است ولی فعلا در حال اضطرار می باشیم و مجبور به استفاده ولی باید تدریجا جهتِ و سمت تولید علوم، کارشناسی، ساختارها و تکنولوژیها را به سمت دینی شدن تغییر دهیم. به هر حال برآیند دیدگاه کارشناسی غرب گرا اصل بودن سرمایه و سود سرمایه در تمامی برنامه ها و فعالیتها جمعی است. آنها عامل اصلی و محور قدرت را سرمایه و سود آن می دانند، لذا یکی از مشکلات اصلی پیشرفت را کمبود اعتبارات می دانند.در غرب حقیقتا سرمایه و سود آن عامل قدرت اجتماعی است. اقلیت یهود صهیونیست از طریق کارتلها و تراست ها حاکمان بلا منازع غرب اند، اتفاقا انقلاب اسلامی درست نقطه مقابل آن است عامل محوری تولید قدرت درآن دین و انگیزههای دینی است، نمود آن امام راحل، امام خامنه ای و روحانیت است، احترام و ارزشی که امام راحل و مقام معظم رهبری و روحانیت در مردم دارند ناشی از سرمایه نمی باشد، بلکه ناشی از ارتباط این صنف با اهل بیت(ع) می باشد. مردم نه تنها احترام میگذارند بلکه برای حفظ و توسعه این قشر سرمایه گذاری می کنند، مردم در قبال پرداخت خمس و سائر وجوهات توقعات اقتصادی ندارند، به عبارت دیگر مردم برای مذهب هزینه می کنند. اصلی ترین مصداق رهبری جامعه است نفوذ و قدرت او ناشی از فعالیت اقتصادی و پشتیبانی شرکتها و سرمایه دارن نمی باشد، اقتدار رهبری از شدت تعلقات دینی است، رابطه مردم و رهبری رابطه اقتصادی نیست، بلکه ناشی از انگیزهای دینی است. در زمان جنگ تحمیلی شاهد بودیم مردم به عشق امام راحل جبهه می رفتند و جان خود را فدا می کردند. ما باید بتوانیم این انگیزههای الهی را در سائر ابعاد اجتماعی از جمله اقتصاد سازماندهی نماییم. ظرفیت دینی ما فوق تصور ماده گراهاست. یکی از نمونه ها آن در اربعین آقا امام حسین(ع) در عراق مشاهده می شود، سال گذشته قریب پنج میلیون زائر توسط مردم بدون هیچ سازماندهی دولتی پذیرایی شدند، انگیزه الهی وعشق امام حسین(ع) پنج میلیون نفر را به کربلا کشانید و همان انگیزه عامل مدیریت و تأمین معیشت آنها بوده. این روحیه در محرم، صفر، رمضان و مناسبتهای خاص احیا می شود. این الگوی برای اداره دینی مردم در تمامی ابعاد است. مدیریت و تحریک انگیزهای دینی و سازماندهی آنها فوق قدرت سود و سرمایه و سرمایه داری است. چون اشخاص نه تنها به دنبال منافع شخصی نبوده بلکه حاضر به ایثار می باشند. امروزه میلیونها دلار کالاهای مصرفی لوکس و غیر لوکس از خارج وارد می شود و سرمایه کشور هدر می رود، اقتصاد ما متکی به درآمدهای نفتی است. در حالی که ظرفیتهای زیادی ما برای تولید داریم که به دلیل یا عدم توجیه اقتصادی یا بالا بودن تأمین هزینه انسانی، عدم سرمایه و... به جریان نمی افتد. در صورتی که اولا بخشی از نیروی انسانی را با تحریک دینی می توان به صحنه آورد. ثانیا ما از ظرفیت قدرت وقف غافلیم، با ساماندهی صحیح اوقاف سرمایه های عظیمی در اختیار جامعه قرار میگیرد که انگیزه استفاده از آن افزایش سرمایه نمی باشد. اوقاف قدرت جایگزینی بخش خصوصی را دارد، منتهی از نکات مهم اولا فرهنگ سازی پیرامون آن است. ثانیا طراحی سازوکارهای که دوباره ظرفیتها در خدمت جریانهای سرمایه داری داخلی و خارجی قرار نگیرد. چه این باعث سلب اعتماد عمومی و عدم مشارکت مؤثر می گردد. نمی شود به اسم وقف، به کام سرمایه داری. باید روشن شود شیوههای سرمایه داری عمرش به پایان رسیده استو مانیاز به الگوی جایگزین هستیم تا جریان عدالت را تضمین کتد..
به هر حال برگردیم به اصل بحث ما برای مقابله با چالشهای پیش رو نیازمند ابتکار و نوآفرینی هستیم، چرا که ظرفیت تئوریهای اقتصاد سرمایه داری به پایان رسیده است؛ دلیل آن عدم قدرت مهار بحرانهای جاری در دنیا است. کسانی که دنبال ولی الهی اند باید قدرتهای خلاقیت فردی را حول خواسته های به حق ولی فقیه به هم گره زده و سازمانهای اجتماعی ولایی درست نمایند که مکانیزمهای تولید، توزیع و مصرفشان بر اساس انگیزههای دینی باشد، همان که در بحث قبل به آن اشاره کردم، یعنی رشد پرستش اجتماعی حول ولی فقیه. با ابتکار باید ساختارهای جدید اقتصادی و فرهنگی و سیاسی ابداع نمود که مأموریت اصلی آن توسعه تعبد در اقتصاد و... می باشد. مهم این است که راهکارهای خلاقیت و شکوفایی جمعی را بر اساس انگیزهای دینی پیدا نماییم.
کلمات کلیدی :
» نظر